۶۸

(۲) وجهت وجهي للذي فطر السماوات والأرض حنيفا [ مسلما ] وما أنا من المشركين إن صلاتي ونسكي ومحياي ومماتي لله رب العالمين لا شريك له وبذلك أمرت وأنا أول المسلمين -۱- اللهم أنت الملك لا إله إلا أنت [ سبحانك وبحمدك ] أنت ربي وأنا عبدك -۲- ظلمت نفسي واعترفت بذنبي فاغفر لي ذنبي جميعا إنه لا يغفر الذنوب إلا أنت واهدني لأحسن الأخلاق لا يهدي لأحسنها إلا أنت واصرف عني سيئها لا يصرف عني سيئها إلا أنت لبيك وسعديك -۳- والخير كله في يديك والشر ليس إليك -۴- [ والمهدي من هديت ] أنا بك وإليك [ لا منجا ولا ملجأ منك إلا إليك ] تباركت وتعاليت أستغفرك وأتوب إليك)

۱- در اکثر روایات همین طور است ، و در بعضی لفظ (انا من المسلمین) است مگر معلوم می شود که این تصرف بعضی راویان است و بعضی دلایل این نیز است از این سبب نمازی باید (وانا اول المسلمین) باید بگوید ، در این برای او هبچ حرجی نیست ، بعضی مردم مخالفت آنرا به بنا این وهم کرده اند که مطلب آن خواهد بود که:"آدم اولی این صفت من هستم حال آنکه مردم از این بسیار دور بودند" حال اینکه چنین نیست ، بلکه معنی این بیان کردن بجاآوری فوری حکم مقصود است - که مثال آن این آیت قرآن است: «قُلْ إِنْ كَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ» «بگو اگر میبود برای رحمان فرزندی پس من میبودم اول پرستندگان او» ، و همچنین موسیٰ علیه السلام نیز فرمود «و انا اول المؤمنین» یعنی من اول مسلمان هستم .
۲- یعنی من بغیر از تو عبادت دیگری را نمی کنم ، ازهری همین معنی این را کرده است
۳- یعنی من بر اطاعت تو یکی بعد از دیگری قایم هستم از "الب باالمقام" ماخوذ است که مطلب آن "مقام فیه" یعنی مقیم می شود - (سعدیک) یعنی باربار ناصر و مدگار حکم تو هستم ، و پیهم تابعدار این دین هستم ، از آنکه تو راضی هستی .
۴- نسبت شر به اللّه تعالٰی شده نمی تواند ، از سببی که در فعل او هیچ شر نیست ، بلکه همه افعال اللّه تعالٰی خیر است ، از سببی که آنها در میان عدل و فضل و حکمت گردش میکنند ، آنها همه در همه خیر اند که در آن شر نیست ، و شر شده است از سببی که نسبت آن به جانب اللّه تعالٰی نیست ، گفته ابن قیم است:
اللّه سبحانه و تعالٰی د خیر او شر خالق دی ، پس شر در بعضی از مخلوقات آن است در تخلیق و عمل او نیست برای اینکه ، اللّه سبحانه و تعالٰی از ظلم پاک است که مطلب آن یک شئ را در جای نامناسب آن ماندن است ، زیراکه که اللّه تعالٰی هرچیز را در جای مناسب آن می نهد ، و این همه در همه خیر است ، شر به یک چیزی را در جای نامناسب آن ماندن گفته می شود ، لیکن وقتی که به جای مناسب آن گذاشته شود او شر نمی ماند - پس از این معلوم شد که نسبت شر به جانب اللّه تعالٰی درست نیست - (ابن قیم میگوید) اگر تو اعتراض کنی که اگر او شر است پس چرا آنرا پیدا کرد؟ پس من میگویم که اللّه تعالٰی پیدا کردن شر را ، در حالیکه فعل او خیر است شر نیست ، برای این است که تخلیق و عمل در کنترول اللّه سبحانه و تعالٰی است ، و انجام دادن شر و اللّه سبخانه و تعالٰی را به آن موصوف کردن مهال است ، و در مخلوق هر شر که است برای این است که نسبت آن به طرف اللّه تعالٰی نیست ، نسبت عمل و تخلیق بطرف او میشود از این سبب خیر ساخته شد -
این بحث مهم و مکمل و تحقیق آنرا در کتاب آن "شفاء العلیل فی مسائل القضاء والقدر والتعلیل" در ص ۱۸۷-۲۰۶ موجود است ، لهذا بطرف آن رجوع کنید -